-
نفس تو...
شنبه 28 آبانماه سال 1390 00:25
اگر کارگردان بودم صدای نفس هایت موسیقی متن تمام فیلم هایم بود...
-
a lone...
جمعه 27 آبانماه سال 1390 23:39
-
انعکاس...
جمعه 27 آبانماه سال 1390 16:40
نگاه تو انعکاس صامت گرفتگی صدای یک فریاد است به من نگاه کن بگذار من در سکوت صدای نگاه تو تراژدی مرگ تمام فریادها را تجربه کنم...
-
تصمیم...
جمعه 27 آبانماه سال 1390 16:38
تصمیم گِرِفتَم آنقَدر کَمیاب شَوَم تادِلی بَرایَم تَنگ شَوَد وَلی آفسُوس کِ فَراموش شُدَم...!!!
-
دلـم مـیـخـواد...
جمعه 27 آبانماه سال 1390 16:18
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA دلم می خواد بیام تو بغلت، سرم و بزارم رو شونت و های های گریه کنم، جیغ بزنم، با مشت بکوبم تو سینه ات، بهت بگم چرا این روزا اینجوریه؟! ... بهت بگم چقدر نا امیدم، چقدر می ترسم، چقدر نگرانم، چقدر شک دارم! بگم که دیگه نمی تونم اعتماد کنم، نه به خودت و نه به بنده هات! بگم که...
-
آنرووووز......
جمعه 13 آبانماه سال 1390 23:54
-
قشنگترین لحظه های زندگی....
جمعه 13 آبانماه سال 1390 00:37
میدونی چرا آدما وقتی گریه میکنن یا وقتی کسی رو میبوسن و یا میخوان رویا ببینن . چشاشونو میبندن؟ چون قشنگ ترین لحظه های زندگی دیدنی نیستن.
-
نشونی...
دوشنبه 9 آبانماه سال 1390 14:47
من نشانی تو را ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم : در عصرهای انتظار ، به حوالی بی کسی قدم بگذار ، خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه های تنهائی شو . کلبه غریبی ام را پیدا کن ، کنار بید مجنون خزان زده و کنار مرداب آرزوهای رنگی ام در کلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو ، حریر غمش را کنار بزن مرا می یابی
-
جدایی ومرگ
دوشنبه 9 آبانماه سال 1390 14:46
عشق از دوستی پرسید : تفاوت من وتو در چیه ؟ دوستی گفت : من دیگران را باسلامی آشنا می کنم و تو با نگاهی . من آنها را با دروغ جـــــــــــــــــــــــــــــــدا می کنم و تـــــــــــــــــــــــــــو با مـــــــــــــــــرگ
-
دوست دارم...
یکشنبه 8 آبانماه سال 1390 21:03
گاهی به تو حسودیم میشود... آنقدر که تو را دوست دارم ، خودم را دوست ندارم!
-
بعضی وقتا....
یکشنبه 8 آبانماه سال 1390 21:01
بعضی وقتا هست که دوس داری کنارت باشه... محکم بغلت کنه... بذاره اشک بریزی تا سبک بشی.... بعد آروم تو گوشت بگه: « دیوونه چته من که باهاتم »...
-
شکست...
یکشنبه 8 آبانماه سال 1390 16:30
من پذیرفتم شکست خویش را پندهای عقل دور اندیش را من پذیرفتم که عشق افسانه است این دل درد اشنا دیوانه است می روم شاید فراموشت کنم با فراموشی هم اغوشت کنم می روم از رفتنم دل شاد باش از عذاب دیدنم ازاد باش گرچه تو تنهاتر از ما می روی ارزوه دارم ولی عاشق شوی ارزو دارم بفهمی درد را تلخی برخوردهای سرد را
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 8 آبانماه سال 1390 16:29